جنگ چالدرانجنگ چالدُران، نخستین جنگ دولتهای صفوی و عثمانی در ۹۲۰ در دشت چالدران انجام شد. ۱ - علت وقوع جنگگسترش قلمرو عثمانی در مشرق، سقوط بیگنشینهای آناطولی، حاکمیت عثمانی بر مغرب فرات که پس از جنگ اُتْلُق بلی در ۸۷۷ به شکست اوزون حسن و پیروزی سلطان محمد فاتح ختم شد، همچنین نفوذ روزافزون طریقت صفوی در آسیای صغیر و پا گرفتن جنبش قزلباشان (قزلباش) که به تشکیل دولت صفوی (حک: ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) و رواج تشیع انجامید، وقوع جنگ را بین ایران و عثمانی اجتنابناپذیر کرده بود. [۱]
حسن روملو، احسنالتواریخ، ج ۲، ص ۷۶۲ـ۷۷۱، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۸۴ ش.
[۲]
حسن روملو، احسنالتواریخ، ج ۲، ص ۹۰۹، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۸۴ ش.
بایزید دوم، به دلیل گرفتاریهای داخلی و خارجی، از جنگ با صفویان پرهیز داشت. اسماعیل صفوی (حک: ح ۹۰۶ـ۹۳۰) نیز که هنوز آمادگی لازم برای درگیری با عثمانیان را نداشت، سیاست دوستی با بایزید را پیش گرفت، [۳]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج۱، ص ۳۴۵ـ۳۴۷، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۴]
محمدعارف بن محمد شریف اسپناقچی پاشازاده، انقلاب الاسلام بینالخواص و العوام: تاریخ زندگی و نبردهای شاه اسماعیل صفوی و شاه سلیم عثمانی، ج۱، ص۵۱ـ۵۳، وقایع سالهای ۹۳۰ـ ۹۰۵ هجری، چاپ رسول جعفریان، قم ۱۳۷۹ ش.
[۵]
نصراللّه فلسفی، جنگ میهنی ایرانیان در چالدران، ج۱، ص۳۳ـ ۳۴، تهران ۱۳۸۱ ش.
اما این مناسبات در ۹۱۶، هنگامی که شاهاسماعیل بر شیبکخان ازبک پیروز شد، به هم خورد، زیرا شاه اسماعیل پوست سر شیبکخان را که از کاه پر شده بود، همراه فتحنامهای غرورآمیز برای سلطان عثمانی فرستاد. این کار موجب خشم بایزید شد و در مکتوبی به شاه اسماعیل، او را به حمله به ایران تهدید کرد. [۶]
حسن روملو، احسنالتواریخ، ج ۲، ص ۱۰۵۳، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۸۴ ش.
[۷]
محمدعارف بن محمد شریف اسپناقچی پاشازاده، انقلاب الاسلام بینالخواص و العوام: تاریخ زندگی و نبردهای شاه اسماعیل صفوی و شاه سلیم عثمانی، ج۱، ص ۶۷ـ ۶۸، وقایع سالهای ۹۳۰ـ ۹۰۵ هجری، چاپ رسول جعفریان، قم ۱۳۷۹ ش.
بایزید نتوانست این تهدید را عملی سازد، چرا که از سلطنت بر کنار شد و سلیم اول جای او را گرفت. سلیم پس از آگاهی از تشدید فعالیتهای مذهبی ـ سیاسی قزلباشانِ وابسته به شاهاسماعیل در آناطولی، درصدد حمله به ایران بر آمد. در این میان، نورعلی خلیفه، از مبلّغان اعزامی شاهاسماعیل به آناطولی مرکزی، بسیاری از علویان و قزلباشان را در اطراف خود گرد آورد و نیروهای فرستاده شده برای سرکوبیاش را شکست داد. وی پس از تصرف شهر توقات، به نام شاهاسماعیل خطبه خواند. از طرف دیگر، خان محمدخان استاجلو (حاکم دیار بکر) به دستور شاهاسماعیل نامههای توهینآمیزی به دربار عثمانی میفرستاد. ۲ - حمایت شاهاسماعیلافزون بر این، شاهاسماعیل به صورت آشکار و نهان از مدعیانِ سلطنت عثمانی حمایت میکرد، چنان که سلطان احمد را به مخالفت با برادرش، سلطان سلیم اول، ترغیب میکرد و چون سلطان احمد کشته شد، شاه اسماعیل پسر او، سلطان مراد، را در ایران پناه داد و حکومت قسمتی از فارس را به او واگذار کرد؛ [۸]
عالمآرای شاه اسماعیل، ص ۵۰۳، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹ ش.
[۹]
عالمآرای شاه اسماعیل، ص ۵۰۸ـ۵۱۰، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹ ش.
[۱۰]
حسن روملو، احسنالتواریخ، ج ۲، ص ۱۰۶۸ـ۱۰۷۰، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۸۴ ش.
[۱۱]
حسن روملو، احسنالتواریخ، ج ۲، ص ۱۰۸۱ـ ۱۰۸۲، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۸۴ ش.
[۱۲]
جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل، چاپ اللّه دتّامضطر، ج۱، ص ۴۸۹ـ ۴۹۰، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ ش.
از اینرو، سلطان سلیم پس از قلع و قمع مدعیان سلطنت و سامان دادن به مرزهای عثمانی، درصدد حمله به ایران بر آمد. وی بر آن بود که پیش از لشکرکشی، تکیه گاه شاه اسماعیل در آناطولی شرقی و مرکزی، یعنی جامعه قزلباشان، را از بین ببرد. سلطانسلیم با گرفتن فتوای علما، برای جهاد با قزلباشان و کفار ، پس از شناسایی قزلباشان در خاک عثمانی ــ که حدود چهل هزار تن میشدند ــ دستور قتل و حبس آنان را صادر کرد. وی از آن بیم داشت که پس از لشکرکشی به ایران، این افراد در خاک عثمانی قیام کنند. [۱۳]
محمد بن حسنجان سعدالدین افندی، تاجالتواریخ، ج ۲، ص ۲۴۱، استانبول (۱۲۷۹ـ۱۲۸۰).
[۱۴]
محمد بن حسنجان سعدالدین افندی، تاجالتواریخ، ج ۲، ص ۲۴۵ـ۲۴۶، استانبول (۱۲۷۹ـ۱۲۸۰).
[۱۵]
محمدهمدمی صولاقزاده، صولاقزاده تاریخی، ج۱، ص۳۶۰ـ۳۶۱، استانبول ۱۲۹۷.
[۱۶]
محمدبک فرید، تاریخالدوله العلیه العثمانیه، ج۱، ص ۱۸۹ـ۱۹۰، چاپ احسان حقی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
پس از آن، سلطان عثمانی در ۲۳ محرّم ۹۲۰، از اِدرنِه به سوی آذربایجان به راه افتاد و با ارسال نامهای به عُبَیداللّهخان ازبک، او را نیز به حمله به ایران ترغیب کرد. لشکریان عثمانی در ۱۹ جمادیالاولی ۹۲۰ به صوشهری، ابتدای سرحد دولت صفویه، رسیدند. [۱۷]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۳۷۴ـ۳۷۷، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۱۸]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۳۹۶ـ۳۹۹، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۱۹]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۴۵۸ـ۴۶۰، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
۳ - نامهنگاری طرفین جنگسلیم اول که از عقبنشینی شاهاسماعیل به اراضی داخلی ایران و پیامدهای آن بیمناک بود، در جریان پیشروی به سوی ایران و به منظور تحریک شاهاسماعیل به جنگ، چهار نامه توهینآمیز برای او فرستاد. نخستین آنها به زبان فارسی بود که از ازمیر فرستاده شد. وی در آن شاهاسماعیل را با عناوینی چون «امیراسماعیل» و « فرمانده عجم» خطاب و او را به الحاد و فتنهانگیزی متهم کرد و از او خواست تا مردانه به میدان نبرد آید. [۲۰]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۳۷۹ـ۳۸۱، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۲۱]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص۴۵۹، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۲۲]
محمد بن حسنجان سعدالدین افندی، تاجالتواریخ، ج ۲، ص ۲۴۶ـ ۲۴۸، استانبول (۱۲۷۹ـ۱۲۸۰).
[۲۳]
شاه اسمعیل صفوی: اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی، چاپ عبدالحسین نوائی، ج۱، ص ۱۴۳ـ۱۴۷، تهران ۱۳۶۸ ش.
نامههای سلیم به امرا و حکام در این زمان، حاکی از آمادگی او برای جنگ با بنیانگذار سلسله صفوی است. [۲۴]
ذبیحاللّه ثابتیان، اسناد و نامههای تاریخی دوره صفویه، ج۱، ص۱۱۰، تهران ۱۳۴۳ ش.
سلطان سلیم پاسخ نامه سومش را در ۲۳ جمادیالاولی همان سال، چهار روز پس از ورود به قلمرو صفوی، در حوالی ارزنجان دریافت کرد. [۲۵]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۳۸۲ـ ۳۸۴، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۲۶]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۳۹۹، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
شاهاسماعیل، بر خلاف سلطانسلیم، او را با عنوان اسلامپناه خطاب کرد و مضامین نامناسب مکتوبات سلطان را حاکی از طرز نگارش منشیان تریاکی دربار تلقی کرد. سپس، سلیم را از عاقبت لشکرکشی به قلمرو صفویان بیم داد. [۲۷]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۳۸۴ـ۳۸۵، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۲۸]
شاه اسمعیل صفوی: اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی، چاپ عبدالحسین نوائی، ج۱، ص ۱۶۷ـ۱۶۹، تهران ۱۳۶۸ ش.
سلیم پس از دریافت این نامه، از شدت خشم امر کرد قاصد را بکشند و چهارمین نامه را که به زبان ترکی نوشته شده بود و سرشار از عبارات توهینآمیز و تحریککننده بود، همراه تسبیح و خرقه و کشکول (به نشانه اینکه پادشاهی کار تو نیست و مثل پدرانت درویشی کن)، برای وی فرستاد. [۲۹]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۳۸۵ـ۳۸۶، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۳۰]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۳۹۹، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۳۱]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۴۶۰، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۳۲]
محمد بن حسنجان سعدالدین افندی، تاجالتواریخ، ج ۲، ص ۲۵۲ ـ ۲۵۴، استانبول (۱۲۷۹ـ۱۲۸۰).
[۳۳]
محمدعارف بن محمد شریف اسپناقچی پاشازاده، انقلاب الاسلام بینالخواص و العوام: تاریخ زندگی و نبردهای شاه اسماعیل صفوی و شاه سلیم عثمانی، ج۱، ص ۹۶ـ۹۷، وقایع سالهای ۹۳۰ـ ۹۰۵ هجری، چاپ رسول جعفریان، قم ۱۳۷۹ ش.
۴ - ورود عثمانیان به دشت چالدراندر همین ایام، سلطان سلیم با اعتراضات برخی از امیران عثمانی مخالف جنگ با ایران و شورش گروهی از ینیچریان، روبهرو شد که بیدرنگ آنها را سرکوب کرد. [۳۴]
محمد بن حسنجان سعدالدین افندی، تاجالتواریخ، ج ۲، ص ۲۵۴ـ۲۵۸، استانبول (۱۲۷۹ـ۱۲۸۰).
[۳۵]
محمدهمدمی صولاقزاده، صولاقزاده تاریخی، ج۱، ص ۳۶۳، استانبول ۱۲۹۷.
[۳۶]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص۴۰۰، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۳۷]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۴۶۰، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
شاهاسماعیل که در این زمان در همدان بود، با اطلاع از حمله سلطان سلیم اول به ایران، از طریق تبریز و خوی روانه دشت چالدران شد [۳۸]
خواندمیر، خلاصةالاخبار، ص ۸۵ ـ۸۶.
و به سمت شرقی آن رفت. سپاه عثمانی در حدود یک هفته بعد، در اول رجب ۹۲۰، به آنجا رسید و در تپههای شمال غربی آن موضع گرفت. خانمحمدخان استاجلو و نورعلی خلیفه پیشنهاد کردند که بدون دادن فرصت استراحت و آرایش جنگی به عثمانیان به آنها حمله شود، لیکن دورمیشخان این کار را خلاف مردانگی دانست و شاهاسماعیل هم این نظر را پذیرفت. [۳۹]
جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل، چاپ اللّه دتّامضطر، ج۱، ص ۴۹۲ـ۴۹۳، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ ش.
[۴۰]
عالمآرای صفوی، چاپ یداللّه شکری، ج۱، ص ۴۸۴ـ ۴۸۵، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۳ ش.
بدین ترتیب، عثمانیان فرصت استقرار و صفآرایی یافتند. در طرف دیگر، بسیاری از امیران عثمانی میخواستند به سپاه خسته یک روز استراحت داده شود، لیکن پیری محمدپاشا، دفتردار رومایلی (ایالت سابق امپراتوری عثمانی)، با این نظر مخالفت کرد، چرا که بسیاری از آقنجیها (کسانی که به منظور جاسوسی، تخریب و غارتگری در حمله به سرزمینهای بیگانه شرکت میکردند) در اردوی عثمانی، شیعه بودند و گرایش قزلباشی داشتند و احتمالاً اگر جنگ به تأخیر میافتاد، تحت تأثیر مبلّغان صفوی به اردوی شاهاسماعیل میپیوستند؛ از اینرو، سلطان سلیم بیدرنگ آماده نبرد شد. ۵ - آرایش جنگی و قوای طرفیندرباره تعداد قوای طرفین جنگ، آمار دقیقی در دست نیست و برخی آمار مبالغهآمیزی دادهاند. [۴۱]
خواندمیر، خلاصةالاخبار، ج ۴، ص ۵۴۶.
[۴۲]
عالمآرای صفوی، چاپ یداللّه شکری، ج۱، ص ۴۷۷، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۳ ش.
ظاهراً، لشکریان عثمانی بین هشتاد هزار تا صدهزار نفر و ایرانیان حدود بیستهزار نفر بودند. [۴۳]
اسكندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۱، ص ۴۲.
[۴۴]
ولی قلی بن داودقلی شاملو، قصص الخاقانی، ج ۱، ص ۴۴، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۷۴ ش.
[۴۵]
محمد بن حسنجان سعدالدین افندی، تاجالتواریخ، ج ۲، ص ۲۶۳، استانبول (۱۲۷۹ـ۱۲۸۰).
باتوجه به اینکه قسمتی از قوای قزلباش در مرزهای خاوری قلمرو صفوی درگیر بودند و شاهاسماعیل قصد نبرد با سلطان عثمانی را نداشت و ضمناً شاهاسماعیل، به دلیل جانبازی قزلباشان، در جنگهای دیگر نیز با افراد کمتری بر دشمن پیروز شده بود و افزون بر آن، وی حتی قصد نبرد با عثمانیان را نداشت، رقم یاد شده درست به نظر میرسد. [۴۶]
خواندمیر، خلاصةالاخبار، ج ۴، ص ۵۴۵.
[۴۷]
اسكندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۱، ص ۴۲.
[۴۸]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۴۱۴، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
آرایش جنگی لشکر عثمانی، شامل ینیچریان مسلّح به تفنگ و شمشیر که نیروی اصلی قشون بودند، شتران و استران بارکش به صورت سدّ محافظ ینیچریان، دویست توپ و صد خمپاره پیشاپیش قشون و دسته پیاده عَزَبها (سربازان غیرمنظم در صفوف مقدّم) که نقش استتاری برای توپها نیز داشتند، در حالیکه سلطان سلیم بر بالای تپهای مشرف بر دشت چالدران و در قلب لشکر مستقر بود، حاکی از عزم و آمادگی آنان برای جنگی تمامعیار بود. [۴۹]
محمد بن حسنجان سعدالدین افندی، تاجالتواریخ، ج ۲، ص ۲۶۳، استانبول (۱۲۷۹ـ۱۲۸۰).
[۵۰]
محمدهمدمی صولاقزاده، صولاقزاده تاریخی، ج۱، ص ۳۶۸، استانبول ۱۲۹۷.
مورخان ایرانی از پناه گرفتن نظامیان عثمانی درون «حصنی از عرابه و زنجیر» و قلعه آهنی سخن گفتهاند. [۵۱]
جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل، چاپ اللّه دتّامضطر، ج۱، ص ۴۹۳، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ ش.
[۵۲]
خورشاه بن قباد، تاریخ ایلچی نظام شاه: تاریخ صفویه از آغاز تا سال ۱۹۷۲ هجری قمری، ج۱، ص ۶۶، چاپ محمدرضا نصیری کوئیچیهانهدا، تهران ۱۳۷۹ ش.
[۵۳]
محمدمحسن بن محمدکریم مستوفی، زبده التواریخ، ج۱، ص ۵۴، چاپ بهروز گودرزی، تهران ۱۳۷۵ ش.
لشکریان ایران از هر نظر با سواران عثمانی متفاوت بودند، اسبهای ایرانیان فربه و توانا و سواران آنها، بر خلاف نیروهای عثمانی که بیمار و خسته بودند، همگی سالم و قویبنیه بودند، اما اسلحه ایرانیان کمانهای چاچی و گرزهای آهنین بود و توپخانه و قشون پیاده نداشتند. آرایش نظامی آنها شامل میمنه و میسره و قلب لشکر بود و شاهاسماعیل نیز با گروهی از سواران زبده در جانبی مشرف بر لشکر موضع گرفته بود تا در صورت لزوم به کمک آنها برود. [۵۴]
حسن روملو، احسنالتواریخ، ج ۲، ص ۱۰۸۳، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۸۴ ش.
[۵۵]
اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۱، ص ۴۲.
[۵۶]
ولی قلی بن داودقلی شاملو، قصص الخاقانی، ج ۱، ص ۴۴، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۷۴ ش.
[۵۷]
یحیی بن عبداللطیف قزوینی، كتاب لبالتواریخ، ص ۴۱۶، تهران ۱۳۶۳ ش.
به روایت برخی از مورخان، شاهاسماعیل در آن گیرودار به شکار بلدرچین مشغول بود. [۵۸]
جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل، چاپ اللّه دتّامضطر، ج۱، ص ۴۹۵، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ ش.
[۵۹]
احمد بن محمد غفاری قزوینی، تاریخ جهانآرا، ج۱، ص ۲۷۷، تهران ۱۳۴۳ ش.
آنان در آغاز بر عثمانیان چیره شدند اما دیری نگذشت که ناگزیر عقبنشینی کردند. در این هنگام، شاهاسماعیل به میدان آمد و فرماندهی جناح راست لشکر قزلباش را خود برعهده گرفت. وی که میدانست سلیم میخواهد با کشاندن ایرانیان به تیررس توپها بر آنان ضربه سنگینی وارد آورد، تصمیم گرفت دو جناح لشکر عثمانی را همزمان تحت فشار قرار دهد و به عزبها مجال کنار کشیدن از جلو توپها را ندهد و پس از گذشتن از صف توپها، قراولان خاص سلطان را درهم شکند و پیادهنظام ینیچری را از پشت آماج حمله دوسویه قزلباشان قرار دهد. [۶۰]
اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۱، ص ۴۲.
[۶۱]
جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل، چاپ اللّه دتّامضطر، ج۱، ص ۴۹۶، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ ش.
[۶۲]
محمدعارف بن محمد شریف اسپناقچی پاشازاده، انقلاب الاسلام بینالخواص و العوام: تاریخ زندگی و نبردهای شاه اسماعیل صفوی و شاه سلیم عثمانی، ج۱، ص ۱۰۶، وقایع سالهای ۹۳۰ـ ۹۰۵ هجری، چاپ رسول جعفریان، قم ۱۳۷۹ ش.
اگرچه شاه اسماعیل، جناح چپ لشکر عثمانی را در هم شکست و تا محل نیروی عقبدار عثمانی پیش تاخت، اما جناح چپ لشکرش گرفتار آتش توپخانه شد و درهم شکست. [۶۳]
حسن روملو، احسنالتواریخ، ج ۲، ص ۱۰۸۵، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۸۴ ش.
[۶۴]
جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل، چاپ اللّه دتّامضطر، ج۱، ص۵۰۰، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ ش.
[۶۵]
محمد بن حسنجان سعدالدین افندی، تاجالتواریخ، ج ۲، ص ۲۶۵، استانبول (۱۲۷۹ـ۱۲۸۰).
[۶۶]
محمدهمدمی صولاقزاده، صولاقزاده تاریخی، ج۱، ص ۳۶۷ـ ۳۶۸، استانبول ۱۲۹۷.
در ادامه، آتش سنگین توپخانه جناح راست و قلب سپاه ایران را نیز در هم کوبید. [۶۷]
خواندمیر، خلاصةالاخبار، ج ۴، ص ۵۴۷.
[۶۸]
جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل، چاپ اللّه دتّامضطر، ج۱، ص ۵۰۱ـ۵۰۲، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ ش.
[۶۹]
عالمآرای صفوی، چاپ یداللّه شکری، ج۱، ص ۴۸۶ـ۴۹۱، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۳ ش.
[۷۰]
ولی قلی بن داودقلی شاملو، قصص الخاقانی، ج ۱، ص ۴۴ـ۴۵، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۷۴ ش.
۶ - مجروح شدن شاهاسماعیلشاه اسماعیل مجروح شد و اسبش در گل فرو رفت. وقتی نزدیک بود به دست دشمن بیفتد، قزلباشی به نام میرزاسلطانعلی که به شاه شباهت داشت، خود را به جای او معرفی کرد و مهتری به نام خضرآقا، اسبش را به شاهاسماعیل داد و او از مهلکه نجات یافت. شاهصفوی که مقاومت را بیهوده میدید، همراه گروهی از جانبازان قزلباش، از طریق تبریز به درگزین گریخت. [۷۱]
اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۱، ص ۴۲.
[۷۲]
عالمآرای صفوی، چاپ یداللّه شکری، ج۱، ص ۴۹۱ـ ۴۹۸، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۳ ش.
سلطانسلیم که گریز وی را حیلهای جنگی برای به دام انداختن قوای عثمانی پنداشته بود، سپاه خود را از تعقیب وی و غارت باز داشت و عثمانیها تنها پس از فرا رسیدن شب، به غارت و ضبط اموال و اسباب برجا مانده اردوی صفوی پرداختند. [۷۳]
جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل، چاپ اللّه دتّامضطر، ج۱، ص ۵۰۵، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ ش.
[۷۴]
احمد بن حسین منشی قمی، خلاصه التواریخ، ج ۱، ص۱۳۱، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ ش.
۷ - تلفات جنگ چالدراندر مورد تلفات جنگ چالدران اطلاع دقیقی در دست نیست. در اکثر منابع ایرانی، رقم تلفات طرفین جنگ پنج هزار نفر ضبط شده است، شامل سه هزار نفر عثمانی و دو هزار قزلباش. [۷۵]
جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل، چاپ اللّه دتّامضطر، ج۱، ص ۵۰۶، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ ش.
[۷۶]
حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی، تاریخ سلطانی: از شیخ صفی تا شاه صفی، ج۱، ص ۴۸، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۶۶ ش.
برخی از مورخان ترک شمار تلفات عثمانی را حدود سیهزار تن و تلفات سپاه ایران را دو برابر پنداشتهاند، که به نظر درست نمیآید، لیکن باتوجه به اینکه عثمانیان در جنگ از سلاحهای آتشین استفاده کردند و از سرهای بریده شده اسرای نظامی در چالدران کله مناره ساختند، گمان میرود شمار تلفات قزلباشان بیشتر از رقم یاد شده باشد. [۷۷]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۴۶۲، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۷۸]
خواندمیر، خلاصةالاخبار، ج ۴، ص ۵۴۷.
[۷۹]
اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۱، ص ۴۲.
[۸۰]
زینالعابدین علیبن عبدالمؤمن نویدی، تکمله الاخبار: تاریخ صفویه از آغاز تا ۹۷۸ هجری قمری، ج۱، ص ۵۴، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۹ ش.
[۸۱]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۴۰۳ـ۴۰۴، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۸۲]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۴۶۲، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
[۸۳]
محمد بن حسنجان سعدالدین افندی، تاجالتواریخ، ج ۲، ص ۲۶۶، استانبول (۱۲۷۹ـ۱۲۸۰).
[۸۴]
محمدهمدمی صولاقزاده، صولاقزاده تاریخی، ج۱، ص ۳۶۸، استانبول ۱۲۹۷.
۸ - بازگشت سلیمسلطانسلیم از چالدران به تبریز رفت. وی بر آن بود که پس از گذراندن زمستان در تبریز، برای اتمام کار شاهاسماعیل به تعقیب وی بپردازد، لیکن به سبب نارضایتی سپاهیان عثمانی از کمبود ارزاق و طولانی شدن زمان دوری از وطن، همچنین مخالفت گروهی از سپاه در ادامه جنگ با ایرانیان مسلمان ، سلطان سلیم از بیم وقوع فتنه ، پس از تصرف خزاین و اموال شاهاسماعیل و سران قزلباش و کوچاندن برخی از ارباب حرف و هنر تبریز با خانوادههایشان به استانبول، تبریز را در ۲۵ رجب ۹۲۰ ترک کرد، [۸۵]
احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، ج ۱، ص ۴۶۳، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵).
اکثر مورخان ایرانی بازگشت عجولانه سلیم را نوعی فرار از بیم بازگشت شاهاسماعیل دانستهاند. [۸۶]
اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۱، ص ۴۲.
[۸۷]
جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل، چاپ اللّه دتّامضطر، ج۱، ص ۵۰۷، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ ش.
[۸۸]
عالمآرای صفوی، چاپ یداللّه شکری، ج۱، ص ۵۰۳، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۳ ش.
به گزارش کاترینو زنو، [۸۹]
کاترینو زنو، سفرنامه کاترینو زنو، ج۱، ص ۲۶۲ـ ۲۶۳، در سفرنامههای ونیزیان در ایران: شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، تهران: خوارزمی، ۱۳۸۱ ش.
نافرمانی مردم تبریز و واهمه از تجدید قوای شاه اسماعیل، سلطانسلیم را به ترک تبریز مجبور کرد. ۹ - دلیل شکست صفویانمهمترین دلیل شکست صفویان و پیروزی دولت عثمانی در جنگ چالدران، تجهیزات برتر جنگی عثمانیان، بهویژه توپخانه و پیادهنظام مسلح به تفنگ ، بود. صفویان با وجود آشنایی با کاربرد توپ و تفنگ، استفاده از سلاحهای آتشین را نشانه بزدلی و ناجوانمردی میدانستند. [۹۰]
خانبابا بیانی، تاریخ نظامی ایران: دوره صفویه، ج۱، ص ۲۲۷ـ۲۲۹، تهران (۱۳۵۳ ش) .
[۹۱]
ابوالقاسم طاهری، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران: از مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس، ج۱، ص۲۰۰، تهران ۱۳۸۰ ش.
[۹۲]
هانس روبرت رومر، ایران در راه عصر جدید: تاریخ ایران از ۱۳۵۰ تا ۱۷۵۰، ج۱، ص ۲۹۸، ترجمه آذر آهنچی، تهران ۱۳۸۰ ش.
در منابع ایرانی نوشته شده که سلیم با اسماعیل عهد کرده بود از توپ استفاده نکند، ولی در جریان نبرد عهد خود را شکست. [۹۳]
حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی، تاریخ سلطانی: از شیخ صفی تا شاه صفی، ج۱، ص ۴۸، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۶۶ ش.
[۹۴]
محمدیوسف واله اصفهانی، خلدبرین: ایران در روزگار صفویان، ج۱، ص ۲۳۷، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۲ ش.
[۹۵]
محمدیوسف واله اصفهانی، خلدبرین: ایران در روزگار صفویان، ج۱، ص ۲۳۹، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۲ ش.
تضاد موجود میان سران قزلباش و غرور شاهاسماعیل، که ناشی از پیروزیهای پیاپی او بود، همچنین رعایت نکردن اصول جنگی و استفاده از حمله به جای دفاع و دستکم گرفتن نیروهای عثمانی، از دیگر دلایل شکست ایرانیان در چالدران بود که باعث شد لشکریان ایرانی از آن همه فداکاری و جانبازی بهرهای نبرند. [۹۶]
منوچهر پارسادوست، شاه اسماعیل اول، ج۱، ص۴۵۰ـ۴۵۷، تهران ۱۳۷۵ ش.
[۹۷]
هانس روبرت رومر، ایران در راه عصر جدید: تاریخ ایران از ۱۳۵۰ تا ۱۷۵۰، ج۱، ص ۲۹۷، ترجمه آذر آهنچی، تهران ۱۳۸۰ ش.
[۹۸]
محمد بن حسنجان سعدالدین افندی، تاجالتواریخ، ج۱، ص ۵۲، استانبول (۱۲۷۹ـ۱۲۸۰).
۱۰ - قلمرو عثمانیبا پیروزی عثمانیان در نبرد چالدران، بخشی از آناطولی شرقی که در تصرف دولت صفوی بود و نیز امیرنشین ذوالقدر، به قلمرو عثمانی ضمیمه و دیار بکر نیز از دست صفویان خارج شد. [۹۹]
اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۱، ص ۴۳.
[۱۰۰]
محمدبک فرید، تاریخالدوله العلیه العثمانیه، ج۱، ص ۱۹۱، چاپ احسان حقی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
پس از چالدران، ایرانیان در قبال دولت عثمانی موضع دفاعی گرفتند و تا هنگام سلطنت شاهعباس اول (حک:۹۹۶ـ ۱۰۳۸) وضع به همین صورت باقی ماند. [۱۰۱]
د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «چالدران».
۱۱ - شاهاسماعیل پس از شکستضربهای که در چالدران بر شاهاسماعیل وارد آمد، تأثیر عمیقی بر وی گذاشت، چنان که تا پایان حیاتش از دخالت جدّی در اداره امور حکومتی کناره گرفت، در هیچ جنگی شرکت نکرد و به پادشاهی بیاراده و راحتطلب تبدیل شد. به گفته ملا کمال، [۱۰۲]
ملاكمال منجم، تاریخ ملاكمال، ص ۳۱، در دو كتاب نفیس از مدارك اولیه تاریخ صفویان، چاپ ابراهیم دهگان، اراك (۱۳۳۴ ش).
پس از چالدران کسی آن پادشاه را خندان ندید. افزون بر این، از اعتقاد غلوآمیز مریدان قزلباش به مرشد کامل کاسته شد و تمرد و کشمکشهای قبیلهای افزایش یافت. جنگ چالدران افسانه شکستناپذیری شاهاسماعیل را از بین برد، اما عثمانیان هرگز نتوانستند ایران را ضمیمه قلمرو خود کنند و مردم را به دست برداشتن از مذهب تشیع وا دارند. از آن پس، حکومت صفویه که به عنوان حکومتی الاهی مشروعیت داشت، به حکومتی اداری ـ سلطنتی تنزل یافت. [۱۰۳]
هانس روبرت رومر، ایران در راه عصر جدید: تاریخ ایران از ۱۳۵۰ تا ۱۷۵۰، ج۱، ص ۴۳۷، ترجمه آذر آهنچی، تهران ۱۳۸۰ ش.
[۱۰۴]
هانس روبرت رومر، ایران در راه عصر جدید: تاریخ ایران از ۱۳۵۰ تا ۱۷۵۰، ج۱، ص ۴۴۱، ترجمه آذر آهنچی، تهران ۱۳۸۰ ش.
[۱۰۵]
جان فارن، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ۱۵۰۰ میلادی مطابق با ۸۷۹ شمسی تا انقلاب، ج۱، ص ۴۵، ترجمه احمد تدین، تهران ۱۳۷۷ ش.
۱۲ - فهرست منابع(۱) محمدعارف بن محمد شریف اسپناقچی پاشازاده، انقلاب الاسلام بینالخواص و العوام: تاریخ زندگی و نبردهای شاه اسماعیل صفوی و شاه سلیم عثمانی، وقایع سالهای ۹۳۰ـ ۹۰۵ هجری، چاپ رسول جعفریان، قم ۱۳۷۹ ش. (۲) اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی. (۳) خانبابا بیانی، تاریخ نظامی ایران: دوره صفویه، تهران (۱۳۵۳ ش) . (۴) منوچهر پارسادوست، شاه اسماعیل اول، تهران ۱۳۷۵ ش. (۵) ذبیحاللّه ثابتیان، اسناد و نامههای تاریخی دوره صفویه، تهران ۱۳۴۳ ش. (۶) جهانگشای خاقان: تاریخ شاه اسماعیل، چاپ اللّه دتّامضطر، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، ۱۳۶۴ ش. (۷) حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی، تاریخ سلطانی: از شیخ صفی تا شاه صفی، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۶۶ ش. (۸) خواندمیر، خلاصةالاخبار. (۹) خورشاه بن قباد، تاریخ ایلچی نظام شاه: تاریخ صفویه از آغاز تا سال ۱۹۷۲ هجری قمری، چاپ محمدرضا نصیری کوئیچیهانهدا، تهران ۱۳۷۹ ش. (۱۰) هانس روبرت رومر، ایران در راه عصر جدید: تاریخ ایران از ۱۳۵۰ تا ۱۷۵۰، ترجمه آذر آهنچی، تهران ۱۳۸۰ ش. (۱۱) حسن روملو، احسنالتواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۸۴ ش. (۱۲) کاترینو زنو، سفرنامه کاترینو زنو، در سفرنامههای ونیزیان در ایران: شش سفرنامه، ترجمه منوچهر امیری، تهران: خوارزمی، ۱۳۸۱ ش. (۱۳) محمد بن حسنجان سعدالدین افندی، تاجالتواریخ، استانبول (۱۲۷۹ـ۱۲۸۰). (۱۴) ولی قلی بن داودقلی شاملو، قصص الخاقانی، تهران ۱۳۷۱ـ۱۳۷۴ ش. (۱۵) شاه اسمعیل صفوی: اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفصیلی، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۸ ش. (۱۶) محمدهمدمی صولاقزاده، صولاقزاده تاریخی، استانبول ۱۲۹۷. (۱۷) ابوالقاسم طاهری، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران: از مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس، تهران ۱۳۸۰ ش. (۱۸) عالمآرای شاه اسماعیل، چاپ اصغر منتظر صاحب، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹ ش. (۱۹) عالمآرای صفوی، چاپ یداللّه شکری، تهران: اطلاعات، ۱۳۶۳ ش. (۲۰) احمد بن محمد غفاری قزوینی، تاریخ جهانآرا، تهران ۱۳۴۳ ش. (۲۱) جان فارن، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ۱۵۰۰ میلادی مطابق با ۸۷۹ شمسی تا انقلاب، ترجمه احمد تدین، تهران ۱۳۷۷ ش. (۲۲) محمدبک فرید، تاریخالدوله العلیه العثمانیه، چاپ احسان حقی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۲۳) احمد فریدون بیگ پاشا، منشآت السلاطین، استانبول (۱۲۷۴ـ۱۲۷۵). (۲۴) نصراللّه فلسفی، جنگ میهنی ایرانیان در چالدران، تهران ۱۳۸۱ ش. (۲۵) یحیی بن عبداللطیف قزوینی، کتاب لبالتواریخ، تهران ۱۳۶۳ ش. (۲۶) محمدمحسن بن محمدکریم مستوفی، زبده التواریخ، چاپ بهروز گودرزی، تهران ۱۳۷۵ ش. (۲۷) ملاکمال منجم، تاریخ ملاکمال، در دو کتاب نفیس از مدارک اولیه تاریخ صفویان، چاپ ابراهیم دهگان، اراک (۱۳۳۴ ش). (۲۸) احمد بن حسین منشی قمی، خلاصه التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۵۹ـ۱۳۶۳ ش. (۲۹) زینالعابدین علیبن عبدالمؤمن نویدی، تکمله الاخبار: تاریخ صفویه از آغاز تا ۹۷۸ هجری قمری، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۹ ش. (۳۰) محمدیوسف واله اصفهانی، خلدبرین: ایران در روزگار صفویان، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۲ ش. ۱۳ - پانویس
۱۴ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جنگ چالدران»، شماره۵۳۶۵. |